معجزه در لغت به چه معناست
معجزه، از مصدر «اعجاز»، مشتق از ريشه ثلاثى مجرّد «عجز»، به معناى: درماندگى، ناتوانى و نيز پايان هر چيز است.[۱]اعجاز، به معناى: ناتوان ساختن يا ناتوان يافتن ديگرى است.[۲]با توجّه به كتب لغت و كاربرد اين كلمه مى توان گفت: مفهوم اصلى در مادّه اين واژه چيزى مقابل قدرت است. هر دو واژه «معجز» و «معجزه»، اسم فاعل مفرد به معناى ناتوان كننده اند و جمع آنها «معجزات» است:
(وَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ .[۳]
بدانيد كه شما ناتوان كننده خداوند نيستيد) .
معجزه در اصطلاح علم كلام، كار خارق العاده و همراه با تحدّى و سالم از معارضه است كه خداوند آن را به دست پيامبرش پديد مى آورد تا نشان راستى رسالت وى باشد.[۴]
[۱]معجم مقاييس اللّغة : ج ۲ ص ۲۲۱ ماده «عجز».
[۲]مفردات ألفاظ القرآن : ص ۵۴۷ ماده «عجز».
[۳]توبه : آيه ۲.
[۴]ر . ك : شرح المصطلاحات الكلامية ، جمعى از نويسندگان ، ص ۳۳۴ .