مهارت

معنی واژه سینکتیکس فرآیند و روش ها

معنی واژه سینکتیکس

تکنیک سینکتیکس: واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا

تکنیک سینکتیکس: واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.

فرآیند روش سینکتیکس

به طور کلی فرآیند به کارگیری این روش عبارت است از:

  1. شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن (شناخت جوهره)
  2. ارتباط دادن جوهره به دست آمده با موضوع غیرمرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
  3. کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
  4. تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی

از آنجایی که در این روش و روش های دیگر از قیاس و استعاره بسیاری استفاده می شود بجاست که در همین جا تعریف و مثال هایی برای قیاس و استعاره آورده شود. قیاس کردن یعنی تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر و استعاره یعنی تشبیه دور (قیاس دور) یا تشبیه دو چیز غیرمتشابه. به عبارت دیگر تشبیه چیزی به چیزی که خیلی با آن تفاوت داشته باشد را استعاره گویند و بالطبع هر استعاره ای قیاس است ولی هر قیاسی استعاره نیست. در این تکنیک هر قدر بتوانید از قیاس های دور (استعاره) که از تفکر غیرخطی حاصل می شود استفاده کنید بهتر است.

استفاده از استعاره و تشبیه برای یافتن ایده خلاق

برای مثال فرض کنید به دنبال ایده هایی هستید که رانندگی در جاده های مه آلود را راحت تر کند. برای این منظور می توانید موضوع را تشبیه به «دیدن» افراد نزدیک بینی کنید که قصد دارند راه های اطرافشان را بیابند. چطور این کار را می کنند؟ از دست هایشان کمک می گیرند، به زمین جلوی پایشان نگاه می کنند، از عینک استفاده می کنند، از عصاهای موجی استفاده می کنند یا از دیگران سوال می کنند. به این ترتیب می توانید با الهام از هر یک از اعمال افراد نزدیک بین، ایده های جدیدی برای موضوعتان به دست آورید.

به عنوان مثال همانطور که افراد نزدیک بین از نگاه کردن به زمین کمک می گیرند، می توان اتومبیل هایی را در نظر گرفت که به وسیله یک اثر یا نشانه روی زمین هدایت شوند و یا همچنان که افراد نزدیک بین از عینک استفاده می کنند، می توان عینک هایی را برای هوای مه آلود پیشنهاد کرد.

برای مثال هنگامی که انیشتین در مورد تئوری نسبیت خود کار می کرد، خودش را به جای بچه کوچکی تصور می کرد که بر روی شعاع و پرتو نوری سوار شده و در فضا سواری می کند. این تجربه کمک زیادی به اثبات تئوری نسبیت او کرد. وی اینگونه فعل و انفعالات روحی، فکری یا مغزی را «تجارت ذهنی» می نامید.

بکارگیری سه نوع قیاس در تکنیک سینکتیکس

در این روش از سه نوع قیاس بیش از همه استفاده می شود که عبارتند از:

۱٫ قیاس شخصی

در این قیاس فرد احساس می کند خود قسمتی از موضوع است. این همانندسازی ممکن است به جای انسان، حیوان یا اشیاء باشد. به عنوان مثال یک شیمی دان خود را به جای مولکول های در حال حرکت می گذارد و دانش آموزی فرض می کند به جای کتاب مورد علاقه اش قرار گرفته و خود را وصف می کند.

۲٫ قیاس مستقیم

در این قیاس دو موجود یا دو مفهوم که معمولا شباهت و ارتباطی با هم ندارند با یکدیگر مقایسه می شوند، به طور مثال از فرد سوال می شود پرتقال شبیه چه موجود زنده ای است؟ و یا زمزم نرم تر است یا پوست یک بچه گربه؟

۳٫ تعارض متراکم

توصیف یک موضوع یا مفهوم در دو کلمه متضاد را تعارض متراکم گویند، مثل زندگی بخش و نابودکننده یا دوست و دشمن. دکتر «دبلیو. جی. جی. گوردن» معتقد است با این شیوه می توان به عمق موضع تازه، وارد شد. مثلا افراد گروه راجع به فرد مشخصی، دو چهارچوب ذهنی متفاوت را ترکیب می کنند. هر چه فاصله این دو چهارچوب بیشتر باشد برای ترکیب آنها، انعطاف پذیری بیشتری لازم خواهد بود.

 

این مدل در اصل متکی به افرادی است که در رشته های مختلف آکادمیک آموزش دیده و در نواحی مختلف جغرافیایی بزرگ شده اند. همچنین این افراد دارای شیوه های مختلف یادگیری و تفکرند. معمولا گروه های حل مسئله در جستجوی افرادی هستند که خود به انواع مختلف، سنتز شده اند. افرادی که در دانشگاه دو رشته تخصصی انتخاب کرده اند، تغییر رشته داده اند، در موسسه خود مشاغل مختلف داشته اند، در موسسات مختلف کار کرده اند و نظایر آن.

جنبه های اساسی تئوری سینکتیکس

ویلیام گوردن سه جنبه اساسی تئوری سینکتیکس را چنین تعریف می کند:

۱٫ هر چقدر مردم از فرآیندهای روانی موثر بر رفتارشان بیشتر آگاه شوند، خلاق تر می شوند. به عبارت ساده تر هر چقدر مردم از فعل و انفعالات روحی روانی خود بیشتر آگاه شوند، خلاق تر می شوند. همچنین این آگاهی با تمرین این تکنیک افزایش می یابد.

۲٫ عامل هیجان و غیر عقلایی بودن باید آگاهانه درک شود و به عنوان ابزاری برای افزایش خلاقیت به دقت به کار گرفته شود.

برای مثال عده ای از کارکنان کارخانه رنگ سازی برای به دست آوردن ایده های جدید در مورد رنگ ساختمان، پس از مذاکرات مختلف و تجزیه و تحلیل مشکل، جوهره مشکل را «چسبیدن رنگ روی رنگ» تعریف کردند. سپس هر یک از افراد نقش یک قطره رنگ را روی یک ساختمان که برای بار دوم رنگ می شود، ایفا کردند (ساختن وضعیت مشابه). یکی از ایفاگران نقش، کوشید از طریق عاطفی و جسمی آنچه را یک قطعه رنگ تجربه می کند به نمایش بگذارد (راه حل های مشابه). این نمایش یکی از شیمیست های گروه را بر آن داشت تا بتواند نیازهای یک رنگ را برای چسبیدن مدت زیادی بر روی ساختمانی که قبلا رنگ شده است، درک کند. سپس به این وسیله توانست چنین رنگی را بسازد.

(2 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سبد خرید
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟