نمایش 13–24 از 136 نتیجه
آسمان آبی آب شیرین آبادان و خرمشهر | آبادان قدیم
سیزدهم مهرماه سال پنجاه و نه ، مصاحبه دکتر چمران با خبرنگاران خارجی | اهواز قدیم
پشت نویسی عکس قدیمیتر | اهواز قدیم | خوزستان قدیم
اهواز قدیم | پشت نویسی عکس قدیمیتر
پشت نویسی عکس قدیمیتر : در یک روز تابستانی فراموش نشدنی که حرارت گرما فوقالعاده زیاد بود ، همراه دوست عزیز علیرضا اورک این عکس را در پارک اهواز در کنار رود کارون گرفتهام. جلوی هتل رویال استوریای اهواز (عکس در استوری پیج) . تشکر از جناب نصراله داودی عزیز و پسرشون برای ارسال عکس . شما هم عکس های قدیمی خودتون رو مجددا بازسازی کنید و برای ما بفرستین
محمدرضا صفاریان معروف به رضا چاچا که بوقچی مطرح | اهواز قدیم
رضا چاچا
محمدرضا صفاریان معروف به رضا چاچا که بوقچی مطرح تیم ملی بود و یکی از نمادهای فوتبال خوزستان محسوب می شد . یادش گرامی رضا چاچا در سال هزار و سیصد و بیست و دو در اهواز به دنیا آمد و علاقه فراوانی به فوتبال داشت. ابتدا توپ جمع کن بود ولی خیلی زود با رفتن به یک دوره آموزش آمادگی جسمانی به عنوان ماساژور وارد تیم های فوتبال شد. او ماساژوری تیمهای خوزستانی، تیم پاس تهران و تیم ملی را در کارنامه خود دارد. زمانی در کنار رودخانه کارون در زمین هایی که بعدها به زمین های خاکی رضا چاچا معروف شد، فوتبال بازی می کرد و بازیکن قابلی بود اما نتوانست به عنوان بازیکن فوتبال برای خود اسم و رسمی به هم بزند ولی به عنوان ماساژور با خیلی از بزرگان فوتبال ایران کار کرد. حتی با تیم ملی به جام جهانی آرژانتین نیز رفت. .
محمد صادقی فرزند شایسته ایران و خوزستان از بهترینهای فوتبال دهه پنجاه شمسی | اهواز قدیم
اردوی تیم ملی در یکی از هتلهای تهران، دو تا از بهترین بچه های اهواز در عکس حضور دارند . رضا قفلساز و محمد صادقی . محمد صادقی فرزند شایسته ایران و خوزستان از بهترینهای فوتبال دهه پنجاه شمسی , عضو تیم ملی با کارنامه ای درخشان در عرصه ملی که از آن جمله , میتوان به حضور در جام جهانی آرژانتین - المپیک مونیخ - جام جهانی کوچک ( تورنمنت استقلال برزیل ) و همچنین حضور و گلزنی در تورنمنت جشن هفتاد و پنجمین سال تاسیس باشگاه رئال مادرید و در عرصه باشگاهی نیز : قهرمانی دو دوره جام تخت جمشید - قهرمان جام اسپندی و .. با کلکسیونی از عناوین و افتخارات , دارای جایگاهی ارزنده در تاریخ فوتبال ایران است . رضا قفلساز رضا قفلساز دروازه بان نامی ایران و باشگاه پاس از بهترین دروازه بانان دهه پنجاه شمسی ایران است که علیرغم شایستگی های بسیارهرگز به آنچه که شایسته او و توانایی هایش بود نرسید شاید اگر او جرسی یکی از تیمهای سرخابی را بر تن خویش داشت سالها سنگربان اول تیم ملی می بود . رضا قفلساز پر افتخار ترین دروازه بان ایران در مسابقات جام تخت جمشید است و صاحب اولین رکوردسته نگاه داشتن دروازه بمدت هفتصد و نود و چهار دقیقه که هنوز که هنوزه پس از گذشت بیش از چهل سال یک رکورد کم نظیر در سطح فوتبال باشگاهی ایران و آسیاست . او بعنوان دروازه بان اولین تیم حاضر در مسابقات جام قهرمانی جوانان آسیا در بانکوک انتخاب میگردد رایکوف سرمربی وقت تیم ملی جوانان به اهواز آمده بود تا به آبادان رفته و یک دیدار دوستانه برگزار کنند و در اهواز بر سر تمرینات گمرک اهواز حاضر میشود و زمانی که رضا قفلساز و توانایی هایش را میبیند نمیتواند بی تفاوت بگذرد و هر طور شده او را با خود به آبادان میبرد و سپس از همانجا با خود بدون آنکه اجازه بازگشت به منزل را داشته باشد به تهران می آورد . چند روز بعد او مرد اول دروازه تیم ملی در بانکوک است ....
محمد صادقی فوتبالیست خوزستانی در دهه 50
مجموعه تصاویر اهواز قدیم
تیم فوتبال کارگر اهواز قدیم دوران طلایی فوتبال خوزستان | اهواز قدیم | خوزستان قدیم
اُوتِ آخر | پل سیاه اهواز | دلنوشته دیوار اهواز
اینجا دیوار اهواز است.جایی که شما دلونشته های خود را می توانید از طریق ارسال مطلب سایت برای ما ارسال کنید.ما همه چچیز را بازتاب می دهیم.
روزهایی میشود که دوست داری برای خودت باشی. نه اینکه ناراحت باشی یا گرفته باشی. فقط دوست داری برای خودت باشی. انگار قرار است جایی حضور و غیاب کنند و تو باید صِرفَن حضور خود را اعلام کنی. اینجاست که نگاهی به ساعتت میکنی و دنبالِ جورابت میگردی. میخواهی تَنِ خود را برداری و ببری یک گوشهای، جایی، جایی، جایی، اما کجا؟ کجا میخواهی بروی که تمامَن خودت در تنت، آنجا حضور داشته باشی؟ بی حضورِ فکرهایی که هر بار پرتَت میکند یک سمتی.در محیطِ شهریِ #اهواز ، یکسری جاها هستند که میشود آنجاها را نقطههای اَمنِ حضور نامگذاری کرد. جاهایی که بتوانی بروی و برای خودت باشی. برای من #پل_سیاه اینگونه است. قدیمیترین پلِ مدرنِ اهواز با پنجاه و دو پایه و بدنهای فلزی، که کمکم میرود نود ساله شود. تاریخی دارد برای خودش. میگویند در پیروزیِ متفقین در جنگجهانیِ دوم تاثیر داشته است. اما به نظرم اینگونه کوچکش میکنند. پل سیاه، موجودیتی کاملن خوزستانی دارد و با معیارهای زیباییشناسیِ تهرانی، نمیشود گفت " چه پلِ خوشگلی!" . پل سیاه نه خوشگل است نه قشنگ نه هر کلمهی کمعمقِ دیگری که برای مفهومِ زیبایی بهکار میبرند.
برای فهمیدنِ زیباییِ پل سیاه، باید آن را با لهجهی جنوبی ببینیم. پُلی که با پنجاه و دو پایهش سیاهه، مثه پوستای آفتاب سوختهمون، مخصوصن رو زانوها و پشتِ گردنمون، وقتی که چهار ماهِ تموم وِسِطِ گرما و شرجی، میدوئیدیم دنبالِ توپِ سه پوسه و فول میکردیم رو هم و اونقدر خسته میشدیم که یکی داد میزد "ئی دیگه اوتِ آخِره" . پلی که با پنجاه و دو پایهش سیاهه، مثه نفتایی که روش بُردن، مثه روزگارمون وقتی که هم گرمه و هم گرتِ خاکه و هم #کارون بو بِدی میده. پلی که با پنجاه و دو پایهش سیاهه، مثه سردردامون وقتی آفتاب دو دستی میبافِمون و تُو بیسچار متری ایستادیم منتِظرِ تاکسی و همهش میگیم خدا کنه تاکسیه کولردار باشه. *** نمیدانم. شاید روزی برسد که نفت تمام شود و کارون همهاش بشود ساحل و تهسیگار و یکی داد بزند " ئی دیگه اوتِ آخِره " اینجاست که پل سیاه نگاهی به ساعتش میکند و دنبالِ جورابش میگردد. میخواهد تَنِ خود را با پنجاه و دو پایهاش بردارد و ببرد یک گوشهای، جایی، جایی، جایی، اما کجا؟
متن و عکس از پیج اهواز قدیم