خوزستان خبر – قلعههای کوچک و بزرگ بسیاری در اقصی نقاط جهان با داستانهای ارواح احاطه شده، به شهرت رسیده و حتی نفرین شدهاند. ارواح ساکن این قلعهها اغلب به دلیل سؤتفاهم، خیانت اطرافیان و البته ماجراهای رمانتیک و عاشقانه ناگزیر با مرگ دیدار کرده و رخت از این جهان بستند و به همین خاطر ظاهرا تمایلی برای رها کردن این جهان ندارند، دست کم نه قبل از آنکه خاطیان را مجازات کرده و با محبوب خود ملاقات کنند. این مسئله در قلعهای قدیمی در کشور ژاپن نیز نمود پیدا کرده است، اما این بار پای خدمتکاری در میان است که حتی پس از مرگش نیز از کوتاهی در انجام وظایفش در عذاب است. در مرور این داستان نیز با کجارو همراه باشید.
«قلعهی هیمِجی» (Himeji Castle) که در زبان ژاپنی «هیمجی جو» (Himeji- Jo) تلفظ میشود، در شهری به همین نام در منطقهی «شوئوگو» (Hyogo) و در کشور ژاپن واقع شده است. این قلعه در بخش میانی شهر و برفراز یک کوهستان ساخته شده است و همین مسئله باعث شده که از هر نقطهی شهر بتوان این قلعه را مشاهده کرد. نام مستعار این قلعه «قلعه حواصیل سفید» است، نامگذاری که با الهام از رنگ سفید رنگ پریدهی آن صورت گرفته است. هیمجی یکی از سه قلعهی بزرگ کشور آفتاب تابان که بیش از ۸۳ اتاق دارد و به عنوان یکی از پربازدیدترین مقاصد گردشگری این کشور شناخته میشود.
ظاهرا قلعه هیمجی در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۶ ساخته شده و در اصل نامش قلعه «هیمه یاما» (Himeyama) بوده و به عنوان خانه ارباب هیمجی مورد استفاده قرار داشته است. قلعه بیش از هر چیز دیگر به خاطر محیط پیرامونی خاص و منحصربهفرد که اطراف قلعه را احاطه کرده، به شهرت رسید. از آنجایی که از همان ابتدا این قلعه به عنوان سازهای دفاعی احداث شد، لذا تمامی تمهیدات لازم برای محافظت از آن و نیز برآورده شدن اهداف نظامی و دفاعی، در نظر گرفته شد.
بسیاری این قلعه را مکانی خوش شانس میدانند، چرا که از زمان ساختش تا کنون بارها درگیر جنگ و شورش بوده، اما تا کنون هیچ گزند و آسیبی به آن وارد نشده است. بعد از چندین نبرد بر سر تصاحب این قلعه، مالکیتش سرانجام به «خاندان تاداسومی» (Tadasumi) رسید. در طول دوران «اصلاحات میجی» (Meiji Restoration)، دولت ژاپن تصمیم گرفت که این قلعه باید در تملک دولت باشد. آنها ارتشی را برای تصاحب قلعه فرستادند اما آنها حتی در طول یک روز نیز موفق نشدند هیچ کدام از ساختارهای دفاعی قلعه را تصرف کنند، هرچند در نهایت خانواده تاداسومی نیز قلعه را از دست داد.
وقتی که دوران اضمحلال «سیستم هان» (Han System) از راه رسید، قلعه مجددا توسط شهر هیمجی خریداری شد. در طول جنگ جهانی دوم، این شهر دوبار توسط بمب افکنهای ایالات متحده بمباران شد، اما قلعه خوش شانس ما باز هم کوچکترین آسیبی ندید و سرپا ماند. حتی وقتی یک بمب بزرگ در خود قلعه سقوط کرد، باز هم این بخت و اقبال خوب به کمکش آمد، چرا که بمب عمل نکرد. البته اگر این بمب منفجر میشد، این قلعه به طول کامل تخریب شده و این بادبود تاریخی از بین میرفت.
هیمجی هم اکنون به عنوان یک یادبود فرهنگی شناخته شده و از آن نگهداری میشود. بازدیدکنندگان میتوانند در این قلعه گشتی زده و از تاریخچهی پرفراز و نشیب آن مطلع شوند. اما نکته جالب که این قلعه را باز هم به دنیای گردشگری وحشت پیوند میزند، داستانهایی است که در موردش بر سر زبانها است. باور بر این است که این قلعه مکان و لوکیشن اصلی یکی از معروفترین داستانهای ارواح کشور ژاپن است.
قدمت این داستان که با روحی افسانهای در ارتباط است، به اوایل فعالیت این قلعه بازمیگردد. «اوکیکو» (Okiku) خدمتکاری بود که در این قلعه کار میکرد، اما سرنوشت خوشایندی در انتظارش نبود.
ارباب اوکیکو سامورایی قدرتمند و موفقی به نام «تسان آئویاما» (Tesan Aoyama) بود. ارباب قلعه و شهر هیمجی ده بشقاب مطلای زیبا داشت که بسیار به آنها علاقهمند بود و اصلیترین وظیفه اوکیکو هم نگهداری و مراقب کامل از این بشقابها بود که ظاهرا در جایی به نام «عمارت بشقاب» نگهداری میشدند. تسان به همسرش وفادار نبود و سرانجام نیز از اوکیکو خواست تا همسرش شود و گفت که میخواهد همسر سابقش را ترک کند. اما اوکیکو علاقهای به او نداشت و در نتیجه در نهایت احترام پاسخ منفی داد.
اما تسان ناامید نشده و در تصمیمی خود تغییری ایجاد نکرد و حتی برای رسیدن به مقصودش امانتداری و وفاداری اوکیکو را به چالش کشید. او یکی از ده بشقاب طلا را مخفی کرد و وقتی خدمتکار بیچاره سراسیمه به دنبال بشقاب گمشده بود نزد او آمده و گفت اگر او به دنبال بشقاب است پس باید خواسته او را بپذیرد و همسرش شود وگرنه او را متهم کرده و شکنجه خواهد داد و سرانجام نیز او را به شکلی فجیع خواهد کشت. اوکیکو دوست نداشت وقت خود را با این مرد بگذراند و هیچ چیزی را زجرآورتر از این مسئله نمیدید، به همین خاطر به سمت حیاط قلعه رفته و خود را داخل چاهی انداخته و خودکشی کرد. برای پنهان کردن دلیل واقعی خودکشی او، تسان این بشقاب را همچنان پنهان نگاه داشته و اوکیکو را متهم به دزدی بشقاب کرد. اما این آغاز ماجرایی بود که به باور بسیاری تا به امروز ادامه دارد.
عذاب روح یک خدمتکار وظیفه شناس که ناگزیر از خودکشی شده، آرامش خوزستان خبری این قلعه را مختل کرده است
بعد از آن شب ظاهرا هر شب روح اکیکو در قلعه ظاهر میشد، روحی که در ژاپنی به آن «یوریمی» (Yuurimi) گفته میشود. یوریمی روح فردی است که خیلی ناگهانی یا با خشونت مرده باشد. او را با انبوهی از موهای سیاه رنگ، لباس سفید توصیف میکنند. این روح رنج دیده از دیوارههای چاه بالا آمده، به سمت عمارت بشقابها میرود و همه آنها را دانه به دانه چک میکند. اما زمانی که به عدد نه میرسد و میبیند که خبری از بشقاب دهم نیست، نالههایش به آسمان رفته و با جیغهایش خون را در عروق شنونده منجمد میکند.
در زمان شروع این پدیده تسان آئویاما متوجه شد که باید بشقاب گمشده را به جای اصلی خود برگرداند تا شاید روح آرام گیرد، اما او مرد لجبازی بود و از انجام این کار سرباز زد. اما داستان ظاهر شدن روح و نالههایش ادامه یپدا میکند و در نهایت به جنون تسان ختم میشود. او نیز سرانجام در پی این دیوانگی به زندگی خود پایان میدهد.
این داستان را باید یکی از شناخته شدهترین داستانهای ارواح این کشور دانست که البته نسخههای متعددی دارد و نسخه تعریفی ما در این میان، ظاهرا از صحت و سقم بیشتری برخوردار است. داستان تسخیر روح اوکیکو تا به امروز ادامه دارد، هرچند به پیوستگی و مداومت زمان آغاز ماجرا نیست. از سوی دیگر چاهی که اوکیکو در آن غرق شد نیز به نام چاه اوکیکو شناخته میشود و مورد توجه مردم است.
البته این چاه از گذشتهها نیز با مرگ و خونریزی در ارتباط بوده است. درست در نزدیکی این قلعه «دروازه خودکشی» قرار گرفته که به نام «هارا- کیری مارو» (Hara- Kiri Maru) شناخته میشود. ظاهرا در گذشته ساموراییهایی که در انجام وظایف خود کوتاهی کرده بودند، برای جبران اشتباهات خود و نیز حفظ نام نیکشان دست به خودکشی میزدند و از این چاه برای شستن خون آنها استفاده میشده است.
به هر حال ظاهرا حوالی ساعت دو تا سه خوزستان خبر، روح خانم اوکیکو در این قلعه جولان میدهد و از کوتاهی خود در انجام وظایفش در عذاب است، این داستانی است که به ما میگویند و صحت و سقم آن به درستی مشخص نیست.